- برند: ELECTRONIC ARTS
- مدل: Region 2
Star Wars Jedi: Fallen Order - PlayStation 4
بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال از نمایش جنگ ستارگان، اکنون میتوانیم با اطمینان بگوییم که داستانهای این مجموعه هرگز کهنه نمیشوند و هنوز هم لحظات غافلگیرکننده و بخشهای احساسی آنها تأثیر خود را حفظ کردهاند و هر نسل هم با ماجراهای جدیدی همراه میشوند. بعضی از ما در حالی بزرگ شدیم که ترس مواجهه با دارت ویدر (Darth Vader) را داشتیم. بعضی سالها بعد همین شخصیت دارت ویدر را با نام آناکین اسکایواکر (Anakin Skywalker) در حال مسابقه با وسایل نقلیه عجیب و غریب (Podracing) تماشا کردند و این روزها هم نسل جدیدی از طرفداران جنگ ستارگان از راه رسیدهاند که از دارت ویدر تنها یک شخصیت افسانهای در ذهن خود دارند.
داستان در مجموعه جنگ ستارگان بیشترین اهمیت را دارد، ولی به شکل عجیبی این موضوع در بیشتر بازیهای ویدیویی برگرفته از این مجموعه به چشم نمیخورد. از همان روزهای اول آغاز محبوبیت جنگ ستارگان، بازیسازها به سمت تولید آثاری با محوریت شمشیرهای نوری و سلاحهای لیزری رفتند و بیشتر به این مسائل پرداختند تا دنیای داستانی جنگ ستارگان. البته دراینمیان بازیهایی هم بودند که تمرکز زیادی روی داستان داشتند؛ مثل مجموعه Jedi Knight که با بازی Dark Forces آغاز شد و ما را با Kyle Katarn آشنا کرد، یا Star Wars: Knights of the Old Republic که با رازهای Darth Revan ما را شوکه کرد. ولی در مجموع اکثر بازیهای این مجموعه تمرکز خود را روی اکشن و مبارزات گذاشتهاند و حتی شخصیت Starkiller از بازی Star Wars: The Force Unleashed هم که حالتی خاکستری داشت و بین خیر و شر در حرکت بود، درنهایت تفاوت زیادی با یک ماشین کشتار نداشت. البته تمرکز روی المانهای اکشن در رسانهای مثل بازیهای ویدیویی چیز عجیبی نیست، ولی چرا کمتر شاهد عرضهی بازیای از جنگ ستارگان بودهایم که بتواند حال و هوای فیلمهای این مجموعه را داشته باشد؟ چرا نمیتوانیم بازیهایی را ببینیم که هم داستان جذابی دارند و هم اکشن دلچسبی؟ بهطوری که حتی اثری چون Knights of the Old Republic هم با اینکه داستان خوبی ارائه میداد، از نظر اکشن و صحنههای سینمایی چیزی نبود که از جنگ ستارگان انتظار داشتیم. در مجموع شاید بتوان گفت بعد از گذشت حدود چهار دهه از تولید اولین بازیهای جنگ ستارگان تا امروز شاهد اثری نبودهایم که به خوبی تمام المانهای مختلف فیلمهای این مجموعه را کنار یکدیگر جمع کند.
این دقیقاً همان چیزی است که استودیو ریسپاون (Respawn Entertainment) قصد دارد با بازی Star Wars Jedi: Fallen Order به آن دست پیدا کند؛ یک بازی داستانی تکنفره که تقریباً هر چیزی که از جنگ ستارگان دوست داریم را درون خود جمع کرده است، از یک قهرمان جوان بختبرگشته که داستان را پیش میبرد تا موسیقیهایی که از لحظات حماسی تا بخشهای مفرح را دربرمیگیرند و در مجموع تمام چیزهایی که باعث میشوند جنگ ستارگان را دوست داشته باشیم، در این بازی دور هم جمع شدهاند.
البته همهچیز به همین سادگی هم شروع نشد. قبل از اینکه مراحل تولید Jedi: Fallen Order آغاز شود، مسئولان ریسپاون با ایدهی ساخت یک نسخه از بازی جنگ ستارگان به سراغ الکترونیک آرتز (Electronic Arts) رفتند ولی طرفین در این مورد به توافق نرسیدند. بعد از آن استیگ اسموسن، کارگردان بازی که سابقهی کار روی God of War 3 را دارد به همراه تیم کوچکش در ریسپاون تصمیم گرفتند بهسراغ تولید یک IP کاملاً جدید بهشکل سوم شخص و با تمرکز بر مبارزات نزدیک بروند. سرانجام دمویی از این پروژه آماده شد و بعد از تحویل آن به الکترونیک آرتز، با استقبال آنها مواجه شد ولی سران شرکت به این فکر افتادند که این پروژه پتانسیل تبدیل شدن به نسخهای از جنگ ستارگان را دارد. در اینجا بود که وینس زامپلا، مدیرعامل اجرایی ریسپاون از تیم سازندهی پروژه پرسید که آیا آنها همچنان تمایل دارند این بازی را بهعنوان اثری کاملاً جدید به پیش ببرند یا دوست دارند آن را به یک نسخه از جنگ ستارگان تبدیل کنند و اعضای تیم هم با ذوق و شوق، گزینه جنگ ستارگان را انتخاب کردند.
این هم پایان کار نبود و مرحله بعدی، کسب رضایت از لوکاسفیلم (Lucasfilm) بود. ریسپاون بازی اکشن خود را نزد مسئولان لوکاسفیلم برد ولی آنها در ابتدا نظر مساعدی نسبت به ماجرا نداشتند، چرا که برای جدایها در دنیای جنگ ستارگان جایگاه مقدسی در نظر گرفتهاند و دوست ندارند هر استودیویی بتواند بهسادگی و بدون مشورت بهسراغ استفاده از آنها برود. درنهایت اسموسن و اعضای تیم او با صحبتهای خود و اطلاعاتی که از دنیای جنگ ستارگان داشتند، باعث شدند خیال مسئولان لوکاسفیلم راحت شود و نهتنها موافقت خود را اعلام کنند، بلکه در مواردی چون زمان وقوع بازی و داستان آن هم مشورتهایی به ریسپاون بدهند.
روح فیلمهای جنگ ستارگان به شکل پررنگی در این بازی به چشم میخورد و این موضوع از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و همین قضیه هم باعث شده است صحنههای درگیرکنندهی فراوانی با کمک المانهای صوتی و بصری در بازی شاهد باشیم. در عین حال گیمپلی و حال و هوای ماجرایی بازی هم تحت تأثیر حس و حال جنگ ستارگان است و تجربهای لذتبخش فراهم میکند. همچنین با اینکه الکترونیک آرتز شعار تبلیغاتی «مقاومت نکن» را برای بازیای با حضور یک جدای انتخاب کرده است، این بازی اثری با المانهای مخفیکارانه نیست و بازیکن در آن مجبور نخواهد بود در سایهها کمین کند یا از پشت سر به سراغ دشمنان برود.
در Jedi: Fallen Order، این شمشیر نوری است که اکثر کارها را انجام میدهد و البته همین شمشیر هم دقیقاً به آن شکلی که تصور میکنید به کار نخواهد رفت و بهجای اینکه بدون استراتژی خاصی به دل دشمنان بزنید و آنها را بهراحتی از میان بردارید، مجبور خواهید بود مبارزات خود را با تفکر و استراتژی پیش ببرید و لحظاتی را برای حمله انتخاب کنید که ضربات شمشیر تأثیر بیشتری روی بدن دشمنان داشته باشند. این ویژگی بازی بهنوعی یادآور مجموعه دارک سولز (Dark Souls) محصول فرامسافتور (FromSoftware) است، البته نه در آن حد سخت و دشوار. ریسپاون میخواهد بازیکنها در مبارزات خود موفق عمل کنند، ولی نه بدون هیچ تلاش خاصی. درکنار شمشیر، نیرو (Force) هم در بخشهای اکشن به کار خواهد رفت و به بازیکن اجازه میدهد از راههایی دلچسب و خلاقانه به مبارزه با دشمنان بپردازد.
در مورد بخشهای ماجرایی بازی که نیازی به شمشیر ندارند هم ریسپاون از آثار کلاسیک الهام گرفته است، از جمله مجموعه متروید (Metroid). این بخشها به بازیکن اجازه میدهند بهشکل آزادانه در دنیای بازی به گردش و جستوجو بپردازد و اگر در جایی به بنبست خورد، بعدها با قابلیتهای بیشتری که بهدست آورده است دوباره به آن نقطه برگردد و به بخشهای بیشتری دسترسی پیدا کند. ریسپاون قصد ندارد دست بازیکن را بگیرد و از اول تا آخر بازی او را راهنمایی کند، بلکه سازندگان بازی آن را بهشکلی طراحی کردهاند که خود بازیکن تصمیم بگیرد در هر لحظه چهکاری انجام دهد.
ماجراهای بازی Jedi: Fallen Order سالها بعد از اتفاقات اپیزود سوم جنگ ستارگان یعنی انتقام سیت (Revenge of the Sith) رخ میدهد؛ زمانیکه کهکشان وارد یکی از تاریکترین دورههای تاریخی خود شده است و آخرین بازماندگان جدای در حال شکار شدن و نابودی توسط نیروهای امپراتوری هستند. دراینمیان ما هم قرار است حوادث آن دوران را از زاویه دید یک پاداوان (Padawan) مرموز دنبال کنیم که در حال فرار از دست سربازان دشمن است و میخواهد جایگاه خود را در کهکشان پیدا کند تا شاید بتواند روزی به یک شوالیه جدای بزرگ تبدیل شود و فرقهی جدایها را دوباره احیا کند (پاداوان به شاگردان جدایها گفته میشود که زیر نظر آنها آموزش میبینند تا در آینده به یک جدای واقعی تبدیل شوند).
بازی از سیاره براکا (Bracca) شروع میشود که در بخشی از کهکشان جنگ ستارگان به نام Mid-Rim واقع شده است. امپراتوری از این سیاره بهعنوان یک اسکلهی فضایی عظیم استفاده میکند که در آن سفینههای فضایی خراب و متروکه را برای جداسازی قطعات آنها و بازیافت این قطعات برای استفاده در سفینههای دیگر نگهداری میکنند.استیگ اسموسن در این مورد میگوید:
این سفینههای فضایی که امپراتوری در حال نابود کردن آنها است، شمایلی مهم و سمبولیک برای فرقهی سقوطکرده دارند.
یکی از کارگرانی که در این بخش به انجام وظیفه میپردازد، کال کستیس (Cal Kestis) نام دارد؛ یک پاداوان که تصمیم گرفته است با دنبال کردن این نوع زندگی، گذشتهی خود را مخفی نگاه دارد. کال در جریان جنگهای کلون (Clone Wars) راههای استفاده از نیرو را آموخته بود و به تعدادی از مأموریتهای جدایها هم رفته بود، ولی هرگز در مأموریتهای مهم و حیاتی که جدایهایی چون آناکین و اوبی وان کنوبی (Obi-Wan Kenobi) در آنها حضور داشتند شرکت نکرده بود. درنهایت وقتی صدراعظم پالپاتین (Palpatine) فرمان ۶۶ را صادر کرد، زندگی کال هم دستخوش تغییرات عظیمی شد و او مجبور شد با تمام چیزهایی که میشناسد خداحافظی کند و از فردی با آیندهی روشن در دوران قبلی تبدیل به دشمنی برای امپراتوری شود (فرمان ۶۶ یک دستور مخفی بود که طبق آن تمام جدایها بهعنوان خائن شناخته میشدند و سربازان کلون بهعلت چیپهای خاصی که در مغزشان قرار گرفته بود، بعد از دریافت این فرمان نمیتوانستند در مقابل آن مقاومت کنند و شروع به کشتن تمام جدایها کردند).
ریسپاون در حال حاضر قصد ندارد اطلاعات زیادی در مورد کال و پیشینهی تاریخی او بدهد، ولی برخلاف شخصیت ری (Rey) در اپیزود هفتم جنگ ستارگان یعنی نیرو برمیخیزد (The Force Awakens) که در مورد گذشتهی او چیز خاصی نفهمیدیم و بیشتر برایمان سؤال ایجاد شد تا جواب، به گذشتهی کال در این بازی پرداخته خواهد شد و بازیکنها برای آگاهی از گذشتهی او نیازی به صبر و تحمل برای انتشار نسخه بعدی نخواهند داشت.
این اطلاعات قرار نیست در قالب فلشبک به مخاطب ارائه شوند، بلکه در طول بازی به اطلاع او خواهند رسید. در مجموع ریسپاون قصد دارد داستان خود را تا جای ممکن به شکل همزمان روایت کند و درحالیکه بازیکن شخصیت کال را هدایت میکند، از داستان هم مطلع میشود. البته بعضی از صحنههای آرامتر یا تأثیرگذارتر در قالب میانپردهها نمایش داده میشوند، ولی بیشتر داستان بازی در قالب گیمپلی و صحنههایی روایت خواهد شد که بازیکن در حال کنترل کردن کال است.
کامرون مانهن ایفاگر نقش کال در Jedi: Fallen Order است؛ بازیگری که پیش از این او را در سریالهای Shameless و Gotham دیدهایم و درکنار صداگذاری کال، مراحل پرفورمنس کپچر او را هم برعهده داشته است. نکته جالب در مورد مانهن این است که او دومین فردی است که هم نقش جوکر را ایفا کرده است و هم نقش یک جدای را، مثل مارک همیل بازیگر نقش لوک اسکایواکر (Luke Skywalker) که صداگذاری جوکر در مجموعه انیمیشن بتمن را هم برعهده داشت. کال سالها است که در سیاره براکا زندگی میکند، تا اینکه در اثر اتفاقی مجبور میشود از این زندگی مخفیانه خارج شود. در همان دقایق اولیهی بازی، نیروهای دشمن متوجه میشوند که کال با جدایها در ارتباط بوده و ناگهان این شخصیت که قصد داشته است زندگی معمولی خود را دنبال کند، به شکاری بزرگ برای امپراتوری تبدیل میشود. بههمین دلیل براکا دیگر مکان امنی برای او نخواهد بود و استورمتروپرها (Stormtroopers) و بهترین جایزهبگیرهای امپراتوری به سمت آنجا حمله میکنند تا کال را از میان بردارند و دراینمیان فردی از راه میرسد که به او کمک میکند. اسموسن در این مورد میگوید:
کال با یک زن مرموز به نام سیر (Cere، که دبرا ویلسون بازیگر Avatar و Mad TV بهجای او ایفای نقش کرده است) آشنا میشود؛ کسی که پیش از این یکی از شوالیههای جدای بوده است و تصمیم دارد یک بار دیگر فرقهی جدای را احیا کند. البته کال نسبت به این موضوع شک و تردیدهای زیادی دارد و خیلی هم در مورد فرقهی جدای مطمئن نیست، ولی حداقل میداند که باید به فکر نجات خود از این شرایط خطرناک باشد و در این راه چارهای ندارد جز پیوستن به سیر؛ کسی که قرار است در ازای کمکهای کال، به او آموزشهای لازم برای تبدیل شدن به یک جدای واقعی را بدهد. کال هم برای زنده ماندن در مقابل نیروهای امپراتوری این درخواست را قبول میکند.
در دوران قدرت گرفتن امپراتور بیشتر جدایها از بین رفته بودند یا مخفی شده بودند و کهکشان هم آمادهی پذیرش امپراتوری جدید میشد، چرا که همه منتظر قدرتی بودند که امور را بهدست گیرد و اوضاع را تحت کنترل خود درآورد. بنابراین خیلی از گروهها سلطهی امپراتوری را پذیرفتند و چشم خود را بهروی خطرات آن بستند؛ خطراتی چون دارت ویدر و گروههای تفتیش عقاید برای ازبینبردن جدایهای باقیمانده. بههمین دلیل کال در ابتدا نسبت به اهداف جاهطلبانهی سیر تردیدهایی دارد ولی مدت کوتاهی بعد از همراه شدن با سیر، به شخصیت او و ایدههایش برای احیای فرقه ایمان میآورد.
در مورد اینکه آیا سیر از محل زندگی جدایهای باقیمانده اطلاع دارد یا خیر، خبری نداریم و ریسپاون هم ترجیح میدهد چیزی در این مورد نگوید، ولی او رازهایی همراه خود خواهد داشت. در طول بازی هم این شخصیت نه بهعنوان یک همراه حاضر در صحنه، بلکه در پشت صحنه حضور خواهد داشت و از دور به کال کمک خواهد کرد.
ولی کال یک همراه همیشگی هم دارد که همیشه درکنار او خواهد بود؛ یک دروید (ربات) به نام BD-1 که رابطهاش با کال مثل رابطه یک سگ و صاحبش است. آنها هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند و هرچند BD-1 میتواند در بخشهایی از بازی بهتنهایی مشغول قدم زدن در محیط شود، ولی او را اکثر اوقات روی شانههای کال میبینیم و به این شکل راحتتر و سریعتر میتواند به بخشهای مختلف محیط برود.
طراحی این دروید توسط ریسپاون نزدیک به دو سال زمان برده است و در این مدت اعضای ریسپاون و لوکاسفیلم درکنار یکدیگر مشغول کار روی ویژگیهای مختلف از ظاهر و شخصیت تا صدا و کارایی آن بودهاند تا یک دروید جذاب را نه فقط برای این بازی که برای کل دنیای جنگ ستارگان آماده کنند. یکی از ایدههای اولیه در این زمینه به الهام گرفتن از اسنوپی (Snoopy) اثر چارلز شولتس برمیگشت و BD-1 را میتوان برگرفته از ترکیب شخصیتهای اسنوپی و ووداستاک (Woodstock، پرنده زردرنگی که همراه همیشگی اسنوپی است) دانست. بهگفتهی اسموسن، این دروید از طرفی مانند پرندهای است که صداهایی از خود درمیآورد و از طرف دیگر هم مثل یک سگ وفادار، همراه همیشگی کال است. آنتنهای او هم قرار است شبیه گوشهای سگها باشد و به صداها و موقعیتهای مختلف واکنش نشان دهد.